شنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۲

با قلمهاي شكسته, كاغذهاي پاره پاره
از كدوم نور ستاره, از كدوم عشق دوباره ,بنويسم كه بخوني؟
با صداي غم گرفته, با دل ماتم گرفته, از كدوم آدم و عالم
از كدوم رفيق و همدم, بنويسم كه بدوني؟

بهتره اصلا ندوني, بهتره اصلا نخوني
تو چقدر بايد بجنگي كه ميخواي زنده بمون


از سپيده خبري نيست , از ستاره اثري نيست
يه بيابون برهنه , هيچ كجا رهگذري نيست
آخر دنيا رسيده, صوراصرافيل دميده
فصل پايان محبت به دلم آتيش كشيده

هیچ نظری موجود نیست: