چهارشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۹۳

یک ماه آغازین

امروز یکماه گذشت . یک ماه از تجربه جدید کاری . یک ماه از بریدن عادتها و جسارت یک زندگی نو . 80 تا 90 درصد انرژیم رو گذاشتم . هرروز نزدیک 25 کیلومتر از تهران خارج میشم ، شبها دیر برمیگردم . تلفن و خایه مالی در حد زیاد . مسافرت های یک روزه . کارها با حداقل امکانات قائم به خودم داره انجام میشه. و این وسط فعلا خبری از پول نیست . تو این یک ماه جوری دویدم که انگار آخرین گزینه زنده موندنم این کاره . مثل برنامه مرگ نزدیک است کانال منو تو . باید روزگار رو به دندون بکشم. و خدا رو شکر بارقه های امید داره چشمک میزنه . چشمک میزنه ... چشمک میزنه ...