یکشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۲


به نظر شما براي به دست آوردن يه دختر چي كار بايد كرد؟
1- خفت كردن ؟
2- بي اهميتي؟
3- كلاس گذاشتن؟
4-دستمال انداختن؟
5- خرج كردن؟
6- تريپ لاو؟
7- تريپ محبت؟

شكاف مرطوب كدوم وره ؟؟؟

سه كاف تعطيل شد. شكر خدا.

شنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۲

امروز فهميدم رو بيستم ، بيست و يك اورده...... خار...ه.

پنجشنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۲

قاطي كردن موضعي توسط بعضيها...... بازم ان شدي.......م
از وبلاگ نيكان

هيچ كلكي در كارنيست! اين بازي بطرز شگفت آوري دقيق خواهد بود! البته بشرطي كه تقلب نكنيد!
طالع بيني چيني! .. سال جديد چيني امسال سال اژدهاي آهنين است كه اميدواريم سالي خوش و پر از خوش شانسي براي شما باشد!
فقط به دستور العمل عمل نمايد و تقلب نكنيد، در غير اينصورت نتيجه درست از آب در نخواهد آمد و بعد آرزو خواهيد كرد كه ايكاش تقلب نمي كرديد!
اين حدوداً 3 دقيقه زمان خواهد برد تا شما را ديوانه كند!!
كسي كه اين پيام را ارسال كرده گفت كه آرزويش ظرف 10 دقيقه به حقيقت پيوست!!!
اين بازي نتيجه خنده دار و در عين حال شگفت انگيزي خواهد داشت!
پيام را يكجا تا پايا ن نخوانيد بلكه مرحله به مرحله پيش برويد و عين دستورالعمل انجام دهيد!
نكته: زماني كه ميخواهيد اسامي را بنويسيد اطمينان حاصل كنيد كه اشخاصي هستند كه شما آنها را مي شناسيد (تبصره از خودم: يعني اسم الكي يا بيخودي ننويسيد!!!)
مهم: همچنين بياد داشته باشيد كه بهنگام نوشتن اسامي و عمل كردن به دستورالعمل از احساس و غريزه خود استفاده كنيد و بيخودي و بيش از حد فكر نكنيد بلكه آنچه كه در آن لحظه به ذهنتان مي آيد را بنويسيد!
با زهم بايد گفته شود كه به آرامي و مرحله به مرحله به انتهاي متن برويد در غير اينصورت نتيجه درست نخواهد بود و آنرا ضايع خواهيد كرد!
(باز هم تبصره از خودم: اين رو بخاطر اين چندين بار تكرار كرده كه آدمهاي فضول ببخشيد كنجكاو خودشونو كنترل كنن!!!)
خوب حالا يك قلم و يك برگ كاغذ آماده كنيد.
1- اول از هر چيز اعداد 1 تا 11 را بصورت ستوني يا رديفي (زير هم) بر روي كاغذ بنويسيد.
2- سپس در جلوي رديف (ستون) 1 و 2 هر عددي را كه مايليد بنويسيد.
3- حال در جلوي رديف 3 و رديف 7 نام شخصي را از جنس مخالف بنويسيد.
== قرار نشد به پايين نگاه كنيد! تقلب ممنوع !!=
4- نام اشخاصي را كه مي شناسيد (چه دوست يا اعضاي خانواده يا فاميل) در جلوي رديفهاي 4، 5 و 6 بنويسيد.
5- در رديفهاي 8، 9، 10 و 11 نام چهار ترانه (آهنگ) را بنيوسيد (در جلوي هر رديف نام يك ترانه)
6- اكنون نهايتا ميتوانيد يك آرزو كنيد!!
و حالا كليد رمز گشايي اين بازي:
1- عددي را كه در رديف 2 نوشته ايد مشخص كننده تعداد اشخاصي است كه شما بايد در باره اين بازي به آنها بگوييد!
2- شخصي كه نامش در رديف 3 قيد شده كسي است كه شما عاشقش هستيد!!!
3- شخصي كه نامش در رديف 7 قيد شده كسي است كه شما دوستش داريد ولي با هم نمي سازيد (يا به تعبير ديگر عاقبت خوشي نخواهد داشت!)!!!
4- شخص شماره 4 كسي است كه شما بيش از همه به او اهميت ميدهيد!
5- شخص شماره 5 كسي است كه شما را بسيار خوب مي شناسد.
6- شخصي كه نامش در رديف 6 قيد شده، ستاره بخت (ستاره خوش شانسي) شماست!
7- آهنگ قيد شده در رديف 8 با شخص شماره 3 تطبيق مي كند (مرتبط است)!!!
8- آهنگ شماره 9 آهنگي براي شخص شماره 7 است!
9- آهنگ شماره 10 آهنگي است كه بيش از همه افكار شما را بازگو مي كند!
10- و بالاخره شماره 11 آهنگي است كه مي گويد شما در باره زندگي چه احساسي داريد!!!!
واقعا شگفت آور است! نه؟! ولي بنظر مي آيد كه درست باشه!
==== خوب چطور بود؟ كف كرديد.. نــــه؟ ===
اين پيام را براي 10 نفر در خلال همان ساعتي كه آنرا ميخوانيد ارسال كنيد.
اگر اين كار را انجام دهيد، آرزويتان برآورده خواهد شد!

ممنون رضا جان

سه‌شنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۲

بالاخره تكليف هفتادو پنجمين مراسم اسكار هم معلوم شد.
نيكول كيدمن به خاطر فيلم ساعتها و آدريان برودي به خاطر فيلم پيانيست جايزه بهتربن بازيگران زن و مرد رو از آن خود كردن.
ليست كامل برندگان رو اينجا بخونيد.

اينجا هم ميتونيد ويديو هاي خوبي از مزاسم ببنيد.
اينجا هم عكسهاي زيادي از نيكول جا مونده.

دوشنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۲



هميشه دوست داشتم تو اين جور لحظه ها ، تو اين جور آب و هوا شمال باشم. بشينم تو تراس با يه پتو رو پاهام؛ و نم نم بارون منو ببره تا اوج. و يه ليوان شير قهوه تلخ و يه سيگار مارلبرو كمك كنه تا تو اوج بمونم
من زياد دلم براي دريا تنگ نميشه؛ اصولا من از منظره هايي مثل دريا يا صحرا كه تو اونها هيچ چيزي براي كشف كردن نباشه لذت زيادي نميبرم ولي عوضش دوستدارم تا ساعت ها به جنگلهاي مه گرفته رامسر و كلاردشت نگاه كنم.
دوست دارم صد بارجاده عباس آباد - كلاردشت رو رانندگي كنم و تو تمام اين مدت برخورد قطرات نرم مه رو ؛ روصورتم احساس كنم. با يه "سي-دي" سلكت از آهنگهايي كه پرتت ميكنن به يه دنياي ديگه.
(Celin Dion (Power of Love
Julio Iglacias
Enigma - Era - Eniya
(Gun's (November Rain
(Bonjovi (Always
(Metalica ( Nothing els mather
Sting
Chris De Burge
و تو هر بار با شنيدن هر كدوم از اين آهنگها يا ميخندي يا بغض گلوتو ميگيره . ميري تو فكرهايي كه عمري باهاشون زندگي كردي.
شب، شومينه و صداي جيلينگ كردن گيلاسهاي ويسكي دوستاني كه به سلامتي تمام لحظه هاي باهم بودن مينوشن. نيمه شب خسته از بازي ورق خودتو غرق ميكني در عطر موهاي معشوق .
گرما و سرخي شومينه لذت ديدن صورت معشوق رو كه با موهاي پريشون، از گرماي شهوت پوست تنش مثل خورشيد داغ شده رو صد چندان ميكنه.
و تو در گرگ و ميش صبح دم به خواب ميري.......

یکشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۲

ديروز يعني دوم فروردين تولد يه دوست خوب بود دوستي كه قلمي به شيوايي افكارش داره.
لاك پشت جون تولدت مبارك.

پنجشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۱

سال نو بر همه دوستان دور و نزديك مبارك باد
سلامي دوباره به همه دوستان
من ديشت اولين عيديمو گرفتم ؛ اولين عيديم از اولين دوست وبلاگيم ، از آرين عزيز.
اين بنر قشنگ كار ترساي عزيز است. خدا خيرش بده . ممنون آرين.
با همه ي بی سرو ساماني ام
باز به دنبال پريشاني ام

طاقت فرسوده گي ام هيچ نيست
در پي ويران شدن آني ام
4 شنبه سوري يكي از بهترين شبهاي سال 81 بود.
شب و شراب و موسيقي ؛ و دختراني مثل پنجه آفتاب.
وتا صبح رقص و هيجان و زمزه Just for one day
فقط جاي يه نفر خيلي خالي بود.

سه‌شنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۱

از كجا بگم...؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تو اين هفته يكي از بزرگترين ريسكهامو در زمينه كاري كردم؛ ريسكي كه اگه جواب بده زندگيم دچار تحول شديدي ميشه.
.
.
.
.
.
شبها هم ديگه خواب كارت اينترنت ميبينم؛ خدا اين "چت" رو از اين تهرانيها نگيره.
.
.
.
.
.
ديگه از اين اراذل و اوباش داره حالم بهم ميخوره ولي نميدونم چرا بازم باهاشون ميچرخم ؟ واسه رفع كتي بد نيستن. اكيپشون داره بزرگ ميشه و اين همون چيزيه كه من ازش خوشم نمياد. حرف و حديث ها زياد شده... اه اه اه......
.
.
.
.
.
بازم دركه و پيش سخاوت ، بازم گلستان و عباس كثيف ، بازم نوبنياد و كارواش شبنم ، بازم قليون ، بازم دو سيب و پرتقال ، بازم كامبيز ، بازم شاه عباسي كه از دستش داره گريه ميكنه، بازم بازم بازم .......
.
.
.
.
.
بازم بگم.....؟؟؟

جمعه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۱


ظهر عاشورا به دور خيمه ها خطي كشيد
كودكان را گفت اينجا پادگان زينب است

سرهنگ و سر لشگر ندارد اين پادگان
هر چه نيرو دارد كودكان زينب است

چهارشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۱

4 شنبه سوري
دوستان همونجوري كه ميدونيد 4 شنبه سوري از مراسمي هست كه اگه در آرامش خاطر(بدون استرس) و همراه دوستان برگزار بشه از شبهاي به خاطر موندني ميشه.
به خاطر همين من و يكي از دوستهام توري روتشكيل داديم كه اين مراسم رو خارج از تهران(دماوند) و بشكل مناسبي برگزار كنيم . تا الان حدود 4 دستگاه اتوبوس پر شده . ساعت حركت حدود ساعت 3 به سمت دماوند ميباشد. اونجا همه در يك باغ بزرگ اطراق ميكنن و مراسم با يك آتيش بازي بزرگ شروع ميشه و تا نيمه شب طول ميكشه . فكر كنم ساعت 3 - 2 تو رختخوابتون باشين. شام هم بصورت يه پك عرضه ميشه كه شامل جوجه كباب( احتمال 95%) و نوشابه است. اون شب از حضور چند نوازنده هم استفاده خواهد شد. لازم به توضيح هست كه برنامه كاملا با نيروي انتظامي (مجوز) هماهنگ شده و مشكلي از اون بابت نيست . فقط ار كسايي كه تشريف ميارن خواهش دارم كه از مصرف الكل خوداري كنن كه شب و برنامه اين همه آدم خراب نشه؛ ممنون.
هزينه تور هم 10،500 تومان ميباشه كه شامل اتوبوس ، شام ، اجاره باغ ، مجوز و نوازنده است . البته قابلي نداره ؛ مهمون ما باشيد.
خانومها و آقايوني كه تمايل دارن ما در خدمتشون باشيم حتما تا آخر روز جمعه به من خبر بدن . لطفا با " آي-دي " ياهو ي : hamidgraceful خواهش ميكنم كه شماره تلفن خودتون رو هم بزارين . خيالتون راحت ، سكرت مي مونه.
و اين هم ايميل :
hamid6474[[@]]yahoo.com
hamid6474[[@]]hotmail.com
هك و هكر
من خودم با مساله هك و اين جور چيزها خيلي حال ميكنم و خيلي هم دنبالش بودم ولي هنوز هم هيچي نشدم:)) هر كاري راهي داره به خدا !! آهاي آقا يا خانومي كه هك ميكني . بابا؛ تو اينكاره ، تو مخ . هر چند كه شق القمر نكردي.
ولي ديگه چرا فحش ميدي؟ برات متاسفم ......

وبلاگ دوست عزيزمون ، قصر آبييه ملكه زيبايي وبلاگ شهر هك شد.

دوشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۱

حيف كه اين گل يخ كامنت نداره . ولي از همين جا بهش ميگم ممنون؛ به خاطر اون همه لطفي كه به من داري . راستي اگه دوست داشتي بگو يه كامنت برات رديف كنم .

شنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۱

امروز 8 مارس ، روز جهاني "زن" نام گرفته . به همين مناسبت ديروز در همايشي كه توسط سايت زنان ايران برگزار شده بود شركت كردم. ديروز بعد از اين كه از مراسم 16 اسفند فارغ شديم همراه نورهود و سامان برگشتيم فرهنگسراي شفق ؛ اونجا گوليرو هم ديديم . مراسم با تلاوت قرآن مجيد و با نيم ساعت تاخير شروع شد. بعدش يه فيلم كوتاه از تاريخ " فمنيست " در دنيا و يه سخنراني درباره تاريخچه فمنيست در ايران . تريبون آزاد هم بخشي از برنامه بود كه حضار صحبتهاي قشنگي پيرامون " مادر خوب ، زن خوب و دختر خوب " انجام دادن . ولي چيزي كه من متوجه شدم اين بود كه اين جنبش نميدونه بطور واضح چي ميخواد. فقط يه سري خواسته هاي كليشه اي . كه بقول يكي از سخنرانان اينها همون تاجهاي كاغذيي هستند كه مردها به زنها هر روز ميدن؛ ولي اصل ماجرا و اصل خواسته چيه؟
اونجا هم اين سعادت رو داشتم كه خورشيد خانوم رو از نزديك ملاقات كنم . خيلي گرم و صميمي از ما پذيرايي كرد . دختري قد بلند و موقر و كاملا شيك پوش كه سهم بسزايي در اون گرد همايي داشت . اونجا جاي پينك فلويديش عزيز خيلي خالي بود . من تا آخر برنامه ننشستم و بعد از سخنراني خورشيد خانوم به همراه سامان و گولي جلسه رو ترك كردم .
امروز عجب روزي بود. قرار 16 اسفند بود . من دير از خواب بيدار شدم و تقريبا ساعت 11 بود كه رسيدم يوسف آباد ، فكر ميكردم همه رفته باشن ولي همه بودن . بچه ها داشتن تو آمفي تائتر كارتون ميديدند.
اولين كسي رو كه ديدم عصيان (نيما) بود ؛ پسري فعال و صاحب سايت گردون ، يه كم خسته بنظر ميرسيد ، خستگي كه بيشتر حس كردم روحي باشه تا جسمي .
نفر بعدي روي جاده نمناك (سامان) بود؛ پسري واقعا جنتلمن و خوشتيپ ، سر بزير و آروم . فكر كنم در آينده يكي از دوستهاي خوبم بشه.
ديگه از كساني كه افتخار داشتم ببينمشون عمو حميد بود كه يه كم گرفته به نظر ميرسيد .
شوشوجون هم بود؛ دختري اكتيو و واقعا ساده، با چهره اي مهربون.
دخترك سنگي رو هم ديدم ؛ اصلا هم سنگي نبود. خيلي شيطون و اسپيس، با چهره اي دوست داشتني كه در نگاه اول به دل ميشينه.
از (سياوش) روزهاي نوجواني چي بگم كه يه شر كامل بود ؛ با اون موهاي تيغ تيغيش .
آرش نصف ونيمه هم بود و خرمگس . من نميدونم اين آرين كجا بود.
براي ناهار قرار شد بريم رستوران ديدنيها . همه اومدن ولي سياوش و دخترك سنگي ما رو پيچوندن؛ نيما بد جور شاكي شده بود.نميدونيد بچه ها چه ذوقي ميكردن ،يه برق خاصي تو چشمهاشون بود . بهشون يه ساندويچ دادن تو اين هپي باكسها بعدش هم يه بستني و در آخر يه ماسك بازي به عنوان يادگاري. اونجا احسان كيانفر و ملكه زيبايي كه الحق اسمش برازندش بود ؛خيلي زحمت كشيدن. بعد از ناهار من ، نيما ، سامان و شوشو پياده راه افتاديم تا سر يوسف آباد، اونجا شوشو از ما جدا شد و ما دوباره برگشتيم به فرهنگسرا براي مراسم روز جهاني زن(8 مارس).

جمعه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۱

نميدونم چه حسيه ؟ خوشحالي يا ترس؟ خوشحالي به خاطر بدست اوردن يه گمشده ، يا ترس از دست دادن اون .
شايد هم فكر مچل شدن توسط يه عده ؟ كه فكر ميكنم اين يكي بعيد باشه . هر چيزي هست خوب حسيه .
آدم باحاليه (مسيح) ؛ راحت ، خاكي ، شايد هم با معرفت. فقط خدا كنه بمونه ؛ زياد اميدوار نيستم .شايد اينم يكي باشه مثل بقبه ؛ ميدونم كه زود ميره .

پنجشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۱

Push the Limits
Basic instincts , social life.
Paradoxes side by side

Dont submit to stupid rules
Be yourself and not a fool.
Dont accept average habites
Open your haert and push the limits.

Open your heart
And push the limits



غرايز ابتدايي ، زندگي اجتمايي
ضد و نقيض هايي در كنار هم

از قوانين احمقانه پيروي نكن
خودت باش نه يه احمق
عادات متداول را نپذير
قلبت را بگشا و محدوديتها را از خود بران

قلبت را بگشا
و محدوديتها را از خود بران


Push the Limits از آلبوم آخر "انيگما"

چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۱

يادت نره دوست دارم ، خيلي دلم تنگه برات ، دارو ندارم رو بگير مال خودت مال چشات

ديشب جدي جدي چهارشنبه سوري بود يا نه؟ اگه نبود اين همه سر و صدا چي بود؟

سه‌شنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۱

بالاخره اين اسباب كشي كذايي هم تموم شد. خيلي از اين كار بدم مياد مخصوصا اگه صنعتي باشه . برق هم فكر كنم تا آخر عيد ميدن . خدا كنه سال بعد سال خوبي براي همه باشه.

یکشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۱


آقا يكي به ما بگه اين برنامه قشنگ كه قراره 16 اسفند اجرا بشه ، چه ساعتيه ؟؟؟؟
ديشب از اولين همايش شهرك اينترنتي براتون گفتم . اين همايش به توضيح و نحوه انجام پروژه مي پرداخت. وزارت مخابرات هزينه هاي مربوط به فيبر نوري رو تقبل كرده و شركت مالزيايي " نگين" و يك شركت معتبر ! اطريشي كه به اسم اون اشاره نشد( فكر كنم گريكام باشه) از اسپانسرهاي اصلي پروژه هستن . دراين طرح قصد بر اينه كه كل شهرك اكباتان رو از طريق فيبر نوري به همديگه وصل كنن و حتما خودتون ميتونيد حدس بزنيد كه با چه سرعتي مي تونيد به شبكه ونت وصل بشين؛ حتي سريع تر ازخطوط " دي-اس-ال" واين يعني اين كه شما ميتونيد به راحتي يك فيلم رو با كيفيت بالا همانند تلوزيون از اينترنت تماشا كنيد . اين پروژه به اينجا ختم نميشه؛ اتصال به اينترنت بدون استفاده از خطوط تلفن فقط از طريق يك كارت شبكه ، ايجاد يك شبكه داخلي بين تمام واحدها( اينترانت) ، خريد الكترونيكي ، خدمات بانكي اينترنتي ، استفاده از تلفن اينترنتي با كيفيت بسيار عالي ، آگاهي از وضعييت ترافيك ، آگاهي از وضعييت آب و هوا ، ايجاد بانك اطلاعاتي چه بر اساس مشاغل و چه بر اساس ساكنان ، استفاده از كارتهاي هوشمند( اسمارت) ، كاهش سفرهاي درون شهري ، بهترين وسيله براي تبليغات ، و از همه مهمتر اشتغال زايي براي جوانان.
مدت زمان پروژه 1 سال و چند ماه پيشبيني شده و اين منوط به تعهد دولت به قولهاش ميباشه . در مورد هزينه هم بگم كه اين عامل رو ميزان دسترسي كاربربه خدمات تعيين ميكنه و بطور متوسط 10،000 تومان پيش بيني شده ( كه در صورت به روال افتادن اين طرح مجاني عرضه خواهد شد؛ آدم ياد حرفهاي اول انقلاب ميافته) . حركت خوبيه و اميدوارم كه با كمك همه اهالي تا فاز آخر اجرا بشه ؛ من خودم اهل اون محل نيستم وكم كم داره حسوديم ميشه . برودي عكسهاي همايش رو هم نشونتون ميدم .

شنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۱

امروز رفته بودم به اولين سمينار شهرك الكترونيكي واقعي . همايش با بيش از نيم ساعت تاخير شروع شد. همايش با كمك "مركز فناوري اطلاعات و ارتباطات پيشرفته دانشگاه شريف" و سايت اكباتان نيوز برگزار شده بود . قراره اكباتان اولين شهرك اينترنتي ايران بشه؛ توضيحات بيشتر باشه فردا .شب بخير.