دوشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۹۱

اولین پست دونفره

۴ماه گذشت از شروع زندگی جدید. شروعی دوباره و نو .
شروعی که روز به روز تازه تر میشود . هنوز هم این وصل متل خوابی شیرین نیم روزی است. باور نمیشود کی خوابم برد و چه زمان بیدار شدم. ولی همه چیز در نهایت آرامش پیش رفت .
خانواده ایی که دوستشان میدارم و همسری که بیشتر .
روزگار خوب است.فقط درد است که گه گاهی امانمان را میبرد. اختلافاتی هست ولی بیشتر یکی بودن است و بس. مهم این است که همدیگر رو تحمل نمیکنیم. دلمان برای با هم بودن می تپد. پس دردها تمام خواهند شد.
این روزها پی خانه هستیم. بودجه مان محدود شرایط خرید سخت . ولی آنطورها هم نیست که نشود. هزینه ها کمی بیشتر شده. مدیریت میخواهد.
دغدغه ها یکی است . حرف دل یکی . فقط بعضی وقتها عملکردها متفاوت است. من احتیاج به تنهایی بیشتر دارم.به فکر روزانه بیشتر. به هیجان بیشتر. به لبخندهای روزانه بیشتر. هر چند همراه با درد. نه اینکه الان اینها نباشد; هست. من توقع ام زیاد است. به هر حال گذشت بخشی از زندگی دو نفره است.