یکشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۶

هفته ي بزرگي در پيش است . هفته ي تحقق روياهاي نه چندان دور . كـنــارم باش .
شـــنـــبـــه 22 تير 85

یکشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۶

اينكه در نيمه هاي شب دنبال كلمات و واژه ها بگردم چيز تازه ايي نيست ؛ يا از دستان نوچ شده با اسم تو . روزگار اينقدر برايم شفاف است كه ديگر تاريكي نمانده تا از آن با فانوس ياد تو تيرگي بزدايم .
ميدانم كجا ايستاده ام و هدفم چيست و به كجا خواهم رفت . فقط گاه نفس زنان از دويدن ، مي ايستم و قامت رعناي تو را ميبينم و جان تازه ايي ميگيرم .
محبت ، و فقط محبت كه مابقي همه بهانه است . وقتي كه از توده ي عظيم عادتها و وابستگي هاي چندين ساله ات بگذري فقط براي يكي شدن . براي ساختن نمكين لبخندي در گوشه ي لبانش . كه آن هنگام برق آرامش نگاه اش را با كهكشاني عوض نميكني .
صوفي از عشق ميگفت، عيسي رمه با عشق سيراب ميكرد . عشق ، عــشــق ، عـــشـــق ... ولي بدان كه خداوند تنها حبيب است و محبوب .
محبوب من ؛ اين روزها حضور ات چون توده ايي حجيم از حُب بر بستر جانم مي لغزد و من مدتهاست كه بيمار توام .