جمعه، تیر ۰۶، ۱۳۸۲

خيلي سعي ميكنم فراموشش كنم ولي بازم يه حادثه، يه ديدار، يه نگاه، يه لبخند و شايد يك حرف دوباره ديونم ميكنه
بعداز مدتها دوباره ديدمش
با همون چهره دوست داشتني و همون لبخند
بر خوردهاش هر قدر هم كه مصنوعي باشه ولي باز منو غرق لذت مي كنه
يه آرامشي تو چمشهاشه، يه غمي تو چهرشه كه آرامشو مهمون دلت ميكنه.
ميدونم كه بهم نمي خوريم
ميدونم كه بجز افكارمون هيچ سنخيتي با هم نداريم
ولي با همه اينها دوستش دارم .فقط دوستش دارم.
اون موقع كه ديدمش دم غروب بود و هوا نسبتا خنك. بعد از رفتنش يكهو اين ترانه به ذهنم اومد
"طلوع من ، طلوع من وقتي غروب سر بزنه موقع رفتن منه" ....

چهارشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۲


همين جوري دلم گرفته بود . گفتم يه آب و هوايي عوض كنم . فقط همين

پنجشنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۲

نظريه 1

تو هفته گذشته و به دنبال اعتراظات مردم و دانشجوها به رژيم به اصطلاح جمهوري اسلامي ! يه سري حرفها دهن به دهن بين مردم و در هر جايي رد و بدل ميشه؛ چه تو تاكسي و چه تو هواپيما موقع سفر . در اين ميان هم هر كسي از ديد خودش و منافع و نيازهاي خودش موضع گيري ميكنه و قضيه رو تعبير و تفسير ميكنه. در اين ميان بعضيها خيلي راديكال فكر ميكنن و بعضيها هم خاكستري عمل ميكنن. حالا من هم ميخوام يه توضيحي در اين مورد بدم.كساني كه با من مخالف و موافق هستن نظراتشون رو بدن تا شايد من هم تونستم از ايشون كمك بگيرم و به يك ديد درست تر برسم.ممنون از همه دوستان.

تاريخ نشون داده كه هيچ انقلاب و شورشي در دنيا يه نتيجه 100% دلخواه نرسيده . شورشيهاي اتحاد جماهير شوروي، چچن ، ليبي ، زيمبابوه و در اين اواخر آرژانتين و اگر بخواهيم كمي تاريخ دور تر را برسي كنيم فروپاشي عثماني و انقلاب فرانسه. اين بدين معني ميباشد كه زيان تغيير رژيم يك كشور ؛ با هر انگيزه اي كه باشد به مراتب بيشتر از سود ومنفعت آن ميباشد؛ حال اين انگيزه به بهانه هاي مختلفي نظير آزادي سياست ، استقلال! ويا ازادي فردي باشد. من حوادث اخير را از بيشتر از ديد " اقتصادي " نگاه ميكنم و به عنوان فردي كه حضور كامل در پروسه توليد و تجارت دارم نظر ميدم. در اين چند سال گذشته بايد باور كنيم كه اقتصاد خوبي نداشتيم و اين همه به خاطر انقلاب استقلال طلبي! و جنگي بود كه داشتيم . همه اين حرف را پيش ميكشن كه پهلوي براي ما كاري نكرد ؛ من ميگويم شما فرصت داديد ؟ آيا اگر پهلوي مانده بود باز هم مثل حال بوديم يا جلو تر.پهلوي زمينه سازي كرده بود براي اقتصادي شفاف تر.پس انقلاب ضربه اي بود بر اقتصاد آن زمان . چه كارخانه ها و چه داراييهايي كه مصادره نشد و چه كساني كه به خاك سياه ننشستن (كارخانه مينو) و چه كساني كه به ثروت رسيدن. حالا كه كار از كار گذشته و ما سعي كرديم در اين چند سال خودمان ؛ يعني كساني كه از اين رژيم دلي خوشي هم ندارن به كمك هم اقتصاد از بين رفته را با وجود محدوديتهاي فراوان دوباره درست كنيم . كاملا هم م.فق نشديم ولي از قبل بهتر شد. در اين ميان توانستيم اعتماد بازار جهاني را جلب كنيم ، چيزي كه به نظر من از همه مهمتر است و در اين راه هم باز كاملا موفق نبوديم.توانستيم نرخ ارز را ثابت كنيم كه خود عامل مهمي بود. از همه مهمتر دانستيم كه روابط اقتصادي خود را با توجه به وضعييت اجتماع و بازار هماهنگ كنيم. يعني با چه كساني كار كنيم ، در چه مواردي كار كنيم و چگونه داد و ستد كنيم. همه اين كارها اگر آن انقلاب كذايي نبود زود تر از اينها و كامل تر اجرا ميشد ولي گذشته ها ديگر گذشته. پس اشتباه قبل را دوباره تكرار نكنيم .بگذاريم اعتماد دنيا براي سرمايه گذاري در ايران بيشتر شود. چيزي كه من در اين چند روز با وجود اين گونه اغتشاشها كمتر شده( سند موجود است). اغتشاش و تغيير رژيم يعني از كار افتادن كارخانه ها ، يعني مسكوت ماندن داد و ستد ها ، يعني تغيير مالكيتها و اين يعني پايين آمدن سبد سرمايه ارزي ؛ يعني بيكاري مفرط. خواهش ميكنم نگوييد حالا از اين كه بد تر نميشه . من با صراحت ميگم كه چرا ميشه . اشتباه 25 سال پيش را تكرار نكنيم . اقتصاد بد جوري از بين ميره . شما ها ؛ شما ها كه با هزار بد بختب طي اين چند سال بازار را بافتيد ، دوباره آن را پنبه نكنيد....

در مورد عقايد سياسي خودم و راه حلهاي رسيدن به جامعه اي بهتر با كمترين هزينه شبهاي آينده سخن خواهم گفت.
پايدار باشيد.
I dont't think that one realy decides to be singer.
It's decided for you by the reaction of those arounde you .
Perhaps one sholdn't stay " Listen to me , I want to sing for you"
but if people say " Please sing for us," Well .........

Andrea Bocelli

یکشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۲

من چند وقت پيش يه مطلبي از تور دسته جمعيمون به ماسوله نوشتم. اون نوشته انگاري براي بعضيها قابل هضم نبوده. من هم مخصوصا تو اون نوشته اسم از كسي نبردم ولي خوب ديگه بعضيها گفتن كه اين كارت درست نبوده و بهمين خاطر هم منو جريمه كردن و تور بعديش نبردن!!!!
من از همين جا از همه دوستاني كه از اين موضوع ناراحت شدن معذرت ميخوام و اميدوارم كه براشون هيچ مشكلي پيش نياورده باشم.

دوشنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۲

سفر نامه تبريز 1

من با اينكه به زبان آذري كاملا مسلط هستم و يه جوري زبان مادريم به حساب مياد ولي تا به حال به تبريز نرفته بودم. تو اين تعطيلات با اينكه پيشنهادات زيادي براي سفر به شمال داشتم يا حتي تو تهران ميتونستم خوش تر باشم ، ولي پيشنهاد سفر به تبريز و بهونه اين سفر يعني "عروسي" رو با كمال ميل پذيرفتم. تجربه جالبي بود . سفر با قطار 13 ساعت طول كشيد. در وهله اول هيچ جايي رو نمي شناختم. ميزبان به استقبال ما اومد و مارو به منزل پدريش برد ؛ و اونجا يك صبحانه مفصل انتظار مارو ميكشيد. بعد از صبحانه من تقريبا بيهوش شدم و اين شيرين ترين قسمت سفر چند روزه من بود. يه خواب راحت نيم روزي اونم به مدت چند ساعت كافي بود تا بهم كمك كنه اون همه استرس و فكر مشغولي تهران رو در بدو ورودم فراموش كنم. بعد هم يه ناهار مفصل. بعد از ظهر با حسين( ميزبان) به شهر رفتم .من اسم تبريز رو گذاشتم شهر تعارف و تشريفات . اين دو مورد اولين چيزهايي هستن كه به چشم يك غريبه يا تازه وارد ميايد. تبريز شهري است شرقي - غربي ؛ يعني امتداد شمال به جنوب آن بسيار كمتر از غرب به شرق آن است. شهري با ترافيك روان كه آن هم به كمك زير گذرهاي متعدد ، چراغهاي هوشمند و يك كم ترس رانندگان از پليس ميسر شده. اول از همه سعي كردم خيابانها را ياد بگيرم . پس سعي كردم مسيرهايي را كه بيشتر مورد استفاده قرار ميگيرد را به ذهن بسپارم. ميدان ساعت (ساعات گاباخي ) ، چهار راه آبرسان ، خيابان امام خميني ، خيابان منصور ، ميدان و خيابان دانشسرا ، خيابان ارتش و خيابان ولي عصر كه از خيابانهاي جالب !! تبريز ميباشد. در مورد محله هاي تبريز هم بعدا يك توضيح مختصر ميدم. پس تا بعد...

یکشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۲

من دارم امروز برمیگردم. دلم برای همتون تنگ شده. بزودی سفر نامه تبریز رو مینویسم. پس تا بعد.....

سه‌شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۲

دارم براي چند روزي ميرم سفر؛ ميرم تبريز. ميخوام اين فكر متشنج رو يه كم آروم كنم. التماس دعا دارم و آرزوي تعطيلات خوب براي همه. اگه از اونجا تونستم حتما براتون مينويسم.

دوشنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۲

واي كه امروز عجب روز گندي بود. تو عمرم اين جوري تو اضطراب نبودم.همه جور فكر و خيال . از يه طرف بانك ، از يه طرف گم شدن همه آدمهايي كه بايد باشن. اين روند تا بعد از ظهر ادامه داشت واون موقع بود كه اوضاع يه كمكي آروم شد.



عصري هم با رضا رفتم جلسه نمايندگان پارس آنلاين. همه نماينده ها بودن . جلسه با تشريح سيستم جديد آمار گيري كه خود شركت رو سايت و تنها براي نمايده ها ايجاد كرده شروع شد. سيستم جالبيه. حيف كه شما ها نميتونيد ببينيد. بعدش قسمت جديد سايت رو كه درونش منطقه هر نماينده تعريف شده رو نشونمون دادن. بعد از اين حرفها بحث اصلي شروع شد و اون نحوه پخش و فروش كارتها بود و بعد از كلي حرف زدنها (9:30 -5:30) به يه جمع بندي رسيدم. نپرسين كه نميتونم بگم چي شد. اونجا خيلي از همكارامو ديدم. كسهايي كه با همشون تلفني ارتباط داشتم . همچنين آقايون امامي و فاتح از اعضاي هيئت مديره و مديريت اصلي پارس آنلاين. اميدوارم بچه ها به همه حرفهايي كه زدن عمل كنن . ولي خودمونيما اين پارس هم بد جونوريه . همه تزهاش به نفع خودشه ولي طوري بيان ميكنه كه انگاري اصلا زينفع نيست. مديريت بازارشون حرف نداره. اين امامي هم با اون لهجه انگليسيش واسه خودش مغذيه. به هر حال با خوبي و خوشي تموم شد ؛ ولي من چشمم آب نمي خوره كه اين توافق عملي بشه. من كه تصميم گرفتم درست و رو تعرفه خود شركت پخش كنم . كم هم كار كردم اصلا برام مهم نيست .بقيه هر كاري ميكنن به من ربطي نداره . من ميگم كم بفروش به قيمت بفروش نه اين كه زياد و زير قيمت. يه پيشنهاد هم رضا داد كه خيلي استقبال شد و قرار شده عملي بشه. يه قولهايي هم خود پارس داده به عنوان جايزه خوش حسابي كه اميدوارم سر حرفش بمونه.

راستي يه نگاه به سيستم SMS Pars Onlien جديد نگاه كنيد. خيلي باحاله.