شنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۹

لالوهای پاییز

من کلا اهل استفاده از برنامه های دسته بندی نیستم . برنامه هایی مثل آی تیونز یا فتو لایبری ها . ولی پیکاسا بدجوری مجذوبم کرد. چند روز پیش بعد از اینکه نصبش کردم گذاشتم تا کل هاردم رو اسکن کنه غافل از اینکه هارد اکسترنال هم به سیستم وصله .
خلاصه نصف روز گشت و گشت تا همه عکسها رو اسکن کرد . تو این میون چشمم به اسم تو افتاد . برام عجیب بود . من همه چیز رو پاک کرده بودم . دیگه برام اهمیتی نداشت . عکسهای واشی ، باغ موزه ، دربند و کافه کوبا بود . روزم دمق شده بود . عکسها لای فولدر سرور مجازیم بود . جایی که عقل جن هم نمیرسه .

فردایش پیغام میدهی که خوابت را دیدم . که صدقه بده ... و من یاد عکسهای انار خشک شده و سلف پرتره هایت میافتم .
جای عمل درد دارد ، جای خاطره فریاد دارد ؛ جای هر دو بغض .