چهارشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۱

بچه ها رفتن شمال . به ما كه حرفي نزدن؛ كون لقشون .
من هم سه شنبه رفتم " ديزين " . شلوغ بود ولي برفش محشره. دلم واسش خيلي تنگ شده بود. من زياد اسكي نكردم و همش دنبال اين حامد بودم؛ ميترسيدم يه چيزيش شده باشه. يه دور قله و يه بار هم نيم قله و بقيش علاف شدن براي يه عده ناشي. حيف كه پا نداشتم. احتمالا پنج شنبه هم برم .

آقا من اين پيست شب "شمشك" رو از نزديك نديده بودم . رويايي بود. عاليه. 8 تا 11 شب. يكي پا باشه حتما ميرم.هر كي اين كاره است خبر بده.

هیچ نظری موجود نیست: