شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۳

همه چيز روبراهه بجر يك چيز ، اونم اينكه هيچ چيز روبراه نيست.

دخترك تمام مدت زل زده تو چشهاي من ، اونوقت موقعي كه من براش لبخند ميزنم  پدرسگ عشوه خركي مياد.

اين روزها يك نفر بهم پيشنهاد داده كه بايد عاشق بشم؛ جسارت به خرج بدم . ولي مشكل اينه كه من عاشق خود ديونه شم. نمي فهمه ديگه....

دخترك ميگفت : من اگه ازدواج هم كنم تو بازمDefult   زندگيم ميموني. شوهرم هم بايد اين موضوع رو بپذيره. هفته اي هم يك شب شام رو با هم ميخوريم. نميدونم چرا دخترها در عين نمايش منطق، رل يه مجنون رو بازي ميكنن.

ما "پير جوانيم" يا "جوان پيريم" ؟ اين است جديدترين سوال فلسفي من.

انـتـــــــــــــــــــــــــــظـار،
انـتــــــــــــــــــــظـار،
انـتــــــــــــظـار،
انـتــــــظـار،
انـتــظـار،
انـتظـار،
.......،
......،
.....،
....،
...،
..،

،

هیچ نظری موجود نیست: