سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۲


از اونجايي كه ما امروز همش داريم بز مياريم؛ من امشب تصادف كردم. يه پيكان داشت دتده عقب ميامد كه كون گشاد نره سر دور برگردون بعدي ؛ اون وقت منو نديد زد زير پاهام. اي فلان تو اون چشمات!!من اولش چون داغ بودم هيچي نقهميدم و نرفتم يه عكس بندازم ولي الان درد داره شديد. برام دعا كنيد كه چيزي نشده باشه و گرنه اسكي بي اسكي.

هیچ نظری موجود نیست: