شنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۲

ديروز بعد از كلي مدت تونستم برم اسكي ؛ مخصوصا كه تو عيد هم جايي نرفته بودم، واقعا بهش احتياج داشتم . حالا بماند كه با چه مصيبتي جور شد برم. دقيقه نود. قضيه اين بود كه ميخواستم با " مجيد اسپرت " برم ولي خواب موندم و چون شب يادم رفته بود كه كانكتمو قطع كنم، تلفن تا صبح اشغال بود در نتيجه اونها هم نتونسته بودن با من تماس بگيرن. خلاصه كلام اينكه آخر سر با مجيد احمد سلطان رفتم؛ نه مجيد اسپرت.

پيست با اينكه جمعه بود ولي خيلي خلوت بود و اين دقيقا همون چيزي بود كه من و مجيد مي خواستيم. برفها ديگه داره كم كم شل آب ميشه و اين خيلي خطرناكه. خدا برسونه برف در ارتفاعات رو !!! من همش قله رو اسكي كردم. آسانسوري هم ديگه تقريبا تعطيل شده؛ سنگهاي زيرش زده بيرون و از ارتفاعش هم كم شده. ولي پايين آسانسوري يه پرش كاسه اي درست كردن كه اي كاش از اول فصل درستش مي كردن . درسته كه مثل آسانسوري نميپرونه ولي خيلي اصولي تر از اونه . چون آدم رو به ارتفاع نميپرونه بلكه موقع پرش شما به صورت افقي ميپرين، يعني طي مسافت بيشتر. اين مورد ريسك زمين خوردن شما رو كمتر ميكنه و آسيب كمتري به كمر شما ميرسونه.

هیچ نظری موجود نیست: