شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۳

نزديك 2 ساعت ديگه جين جين ميره.اين موقعها افسوس ميخورم كه چرا بيشتر وقتم رو با اين جور آدمها نگذروندم. معلوم هم نيست كي برگرده. اصلا برگرده يا نه؟ دلم براي شيرين كاري هاش تنگ ميشه.

ديشب هم با يه سري از دوستها جمع بوديم؛ براي خداحافظي با جيني.4 تا از اين بچه بي مرام ها يه بطر ويسكي رو تا تهش بالا كشيدن. حالا نميگم كيا بودن.ولي اولين مهموني بود كه بدون الكل گذروندم.
زياد هم بد نبود.ميشد از مستي بقيه فاز مثبت گرفت.

تواد حاجيمون هم ديروز بود. خيلي مباركه حاجي

هیچ نظری موجود نیست: