یکشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۲

Shit to Sat Days

ديروز داشتم صبح ميرفتم سر كارم . راديوي تاكسي روشن بود.
-- به نظر شما شنبه چه روزيه؟
*روز تلاشه.اول هفته. روز نيروي مضاعفه.

پيش خودم گفتم تخمي ترين روز هفته است . اصلا همه بدبياريها تو شنبه است. همه 2 روز خوردن و خوابيدن و هنوز از اون حس در نيامدن؛ به خاطر اينه كه ميرينن به همه كارها.

رفتم كارخونه ديدم برق نيست. كلي مواد رو زمين ولو كردن. بعدش قالب خرابه آب ميده. پيچ ميشكنه.جا گريس خورها گشاد كرده. لامپ سالن سوخته. خسته و خراب فقط خودت و ميندازي تو تاكسي. ميرسي خونه ؛ دلم ميخواد سينه خيز برم. دست ميندازم به كليدم ميبينم نيست. اه؛ شت. اينو كجا شوهر دادي . ميري به آخرين مغازه اي كه بودي اونجا هم نيست. سر راه يكي از بچه ها جلوت رو گرفته كه خونه خالي داري؟
يه كارگرت زنگ ميزنه كه من فردا نميام، ميخوام برم سفارت ايتاليا !!. ميشيني پاي اينترنت. آخرين كارتي كه خريدي مشكل اسكرچ داره. ساپورت جوابت رو نميده. با هزار بدبختي كانكت ميشي. بعدش كسي كه هيچ وقت آن لاين نيست خرتو ميگيره و طلبش رو ميخواد. بسه يا بازم دليل بيارم ؟

اين وسط تنها چيز مثبت روز، يه بارون بود تو كوير.

هیچ نظری موجود نیست: