سه‌شنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۲

در مورد دستگيري صدام و به طور كلي مسئله عراق چند ديدگاه كاملا متفاوت وجود داره :

گروه اول كل اين ماجرا و حواشي آن را يك تاتر سياسي ميدانند. اين گروه كه خود من هم به نظرات آنها گرايش دارم ماجراي حمله به عراق را يك پلتيك سياسي ميدانند. در چند سال گذشته با رواج يورو و قدرت يافتن اتحاديه اروپا از يك سو و وضعيت بد اقتصادي ايلات متحده از سوي ديگر ؛ يانكي ها را وادار
به اتخاذ تصمياتي ميكند كه خود را از اين بحران نجات دهند . از اين رو بهانه يازده سپتامبر را بوجود مياورند تا در لواي آن دستاويز بتوانند منافع خود را در معدن غني خاورميانه بيابند. آنها با اين استراتژي چند هدف را در ذهن داشتند ؛ اول اينكه از ثبات چين و هند در منطقه آسيا به عنوان قدرت نظامي بكاهند ، دوم اينكه با اين كار هم به حكومت طالبان و صدام كه ديگر نمي توانستند اهدافشان را تامين كنند پايان داده باشند و هم به دولت تازه تاسيس مشرف در پاكستان جاني تازه داده باشند ؛ كاري كه در مورد عراق با تركيه كردند. در اين ميان هم ايران را براي اهداف آينده خود به طور غير مستقيم محاصره كردند.

در تمام اين نقشه حساب شده چند ايراد ديده ميشد كه به نظر بنده تمامي آنها از اختلاف نظر در كاخ سفيد و لندن ناشي ميشود. ناتمام ماندن عمليات در افغانستان و عراق ، وجود نداشتن مدارك مستدل بزاي حمله كه به رسوايي انجاميد، در نظر نگرفتن احساساهاي مردم شرقي و نبود پايان مشخص براي هر حمله از جمله اين ايرادات مي باشد.

دستگيري صدام هم جزو مسائل پاياني حمله بود تا كل عمليات را موفق نشان دهد در غير اين صورت "سيا" تشكيلاتي نيست كه بتوان در اين مسائل آن را دور زد. آمريكا با اين كار اشتباه خود در افعانستان را پوشش داد. انفجارهاي استانبول هم خود بحث مفصلي دارد.
فروش تسليحات و خبر در مدت قبل و بعد از جنگ عوايد عظيمي را عايد ساكسونها كرد.

گروه دوم همه اين جريانات را واقعي ميشمارد و آمريكا را تحسين ميكند .

گروه سوم هم كه بين جريانات فكري دو گروه فوق در نواسان است از طرفي به جوهره سياست عقيده دارد و از طرفي ديگر در ذهن خود به دنبال توجيهي براي حمله ميگردد.

شما جزو كدام دسته هستيد؟


پ ن : تمام مطالب فوق صرفا برداشت شخصي است.

هیچ نظری موجود نیست: