شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۲

نياز هديه دادن تو من بيشتر از هديه گرفتنه.

دلم سالهاست كه تو اين روز يه شام دو نفــره ميخواد، تو رستوران شمعدون.

يه جعبه پر از گلهاي رز قرمز با يه بسته اَفتر اِيت پيدا كردم . كسي صاحبش رو ميشناسه ؟

همه اين روزا مي پيچونند ما اين روزا ميخواهيم ببنديم.

چرا بايد 364 روز سال بگذره بعد من بفهمم كه يه همچين روزي هم هست و من تنهام ؟

يكي رو پيدا كردم از خودم فري تر ؛ گور باباي دنيـــــا !!!

مثل اينكه آرمين نميخواد فردا ژانتي راهمون بده .

امروز تا ظهر منتظرتلفن ميمونم.

يكي يه بسته چسب بياره اين افكار من رو بهم بچسبونه.

حالـــــــم بده ، هوا خوبـــــــه ، چون امروز ولنتايـــــــنه

هیچ نظری موجود نیست: