پنجشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۹

نوشته ایی برای یک مکان دوست داشتنی

کافه نشینان قدیمی کافه ژانتی مرکز خرید گاندی را حتما به یاد دارند که تمام جوانی من آنجا سپری شد . پس از آن یارعلی و کافه شوکا ی قدیمی شد محل گپ و گفت عصرانه با نون پنیرهای ساده اش . عاشقانه هایم در کافه کوبای مرکز خرید میلاد شکل گرفت ، با بستی خامه شکلاتش . دلهره هایم را در کافه 35 گاندی شمالی جا گذاشتم و تنهایی هایم را گه گاه در کافه کنج کوچه کبکانیان در بلوار آب کرج ! (کشاورز)
کافه ویونای باغ فردوس ساعت پنچ عصر ، وداع من را به یاد دارد . دخترک مو
کوتاه قهوه ایی پوش کافه ویونا ، سعی دارد خاطره تلخ شیرینی آن مینت موخیتو
را هنوز بعد از یکسال با لبخندی از چهره ام بزداید . از انتظارهای تیرماه
چهارراه ولی عصر و خنکی باواریا ی کافه گودو ی همایون غنی زاده که بگذرم
باید بگویم هنوز دلم تنگه کافه بودابار نبش میدان کنکورد است ؛ شاید هم
روزی باهم قهوه ی سن میشل را در پیاده رو های پاریس نوشیدیم.

facebook @

هیچ نظری موجود نیست: