جمعه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۵


تازگيها روزهاي تعطيل را هيچ دوست ندارم . چون هيچ دلخوشي ندارم . روزها زود از خانه بيرون ميروم و شب با کلي کار انجام شده و نشده برميگردم.
هدفهايم را کوتاه مدت کرده ام . باور کن که خوشبختم . هرچند که دلم براي عصر يکشنبه و تاتر شهر تنگ شده . هر چند که دلم براي بي خيالي هاي کافه و يک فنجان فرانسه ي غليظ تنگ شده . ولي باور کرده ام که خربزه آب است .
همه جور زندگي را تجربه کرده ام و اينک به گاه آمده ام بر آستان دري که کوبه ندارد.
تو را در يک طرف معادله برابر تمام دلخوشي هايم کرده ام و از بقيه فاکتور گرفته ام تا به ايماني در زندگي برسم.

هیچ نظری موجود نیست: