پنجشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۴

ديروز مادر سراغت را ميگرفت . گفتم خوب است. گناه دروغش پاي تو.
اردي بهشت است. ولي عصر انتظارمان را ميکشد. عقده ي دل پاي تو.
گوشه ي دنج کافه غيبتت را فرياد ميزند. حساب صندلي خالي پاي تو.
پاپيون و دکمه سر دست جديدم را نديدي. حسرت پز آخر پاي تو.
عطر سلطانم گوشه گنجه مانده. خاطراتش پاي تو.
گارفيلد همچنان ميرقصد. عشوه هايش پاي تو.
شلوار سفيدم بي اتو مانده. بخار چروکش پاي تو.
فروغ دلش پوسيد در اين خانه ي سياه. رنگ اين خانه پاي تو.
روزگار زنداني پنهاني است. کليدداريش پاي تو.
به سراغم گر ميايي نرم و آهسته بيايي. ترک شيشه ي تنهايي پاي تو.
ببخشديد گر گم ات کردم. جواب پروين پاي تو.
ديوانگي هم عالمي دارد. عالم دل هم پاي تو؛
راستي، دنگ آخرم هم مانده. بي زحمت آن هم پاي تو.

وگر روزي به عرش رسيدي . فقط آن يکبار، افتخارش پاي من.

هیچ نظری موجود نیست: