چهارشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۴


ديروز با تمام سختي ها و کم خوابيش روز خوبي بود. اولين اسکي فصل 84 .
دوستان زيادي رو ديدم . دوستان قديمي که واقعا دلم براشون تنگ شده بود .
تو پيست فنچول توچال. پيستي که هيچ جور احساس ماجراجويي آدم رو تحريک نميکنه .
دقيقا مثل اتوبان قزوين – زنجان ميمونه . صاف صاف . فقط بايد کرم اسکي اول فصلم مي خوابيد. قسم ميخورم تا آخر سال ديگه پام رو تو اون پيست نميذارم . مگر اينکه مسير 7 به 5 راه بيافته . چون اون يک تيکه واقعاً آدم رو قلقک ميده و تنها حسن توچاله.

پ ن : از اين به بعد اينجا راجع به اسکي زياد خواهيد خوند . هر چي ميخوايين اسمش رو بذاريد ؛
خوره . عقده ايي . من ديوونه ي اين ورزشم .

هیچ نظری موجود نیست: